۹۸/۹/۱۱
تعریف از خود نباشه اما معلما می گن بچه های ریاضیمون تکن.می گن تا نخوان با کسی صمیمی نمی شن پشت همن همیشه کسه متفرقه ای رو هم به جمعشون راه نمی دن و از همه مهم تر با هم"متحدن"
دوشنبه ها روز تعطیلی ماست.تعطیل کردن که درس بخونیم ولی از اول سال به با مناسبت و بی مناسبت ما رو کشوندن مدرسه
این هفته هم به بهونه ای دو روز تعطیلی گفتن بیاین.ما هم که دیگه کفری شدیم تو تل به بچه ها گفتیم نریم.چیزیم گفتن خب می گیم.
از درس فرار نکردم اما سه شنبه امتحان فیزیک داریم و جمعه قلمچی.بعدم وقتی دبیر از یک ساعت و نیم وقتش یک ساعت و ربع از خاطرات دوران دانشجوییش بگه و یه ربع درس بده بعدم بگه عقبیم عقبیم چرا ما باید به زحمت بیوفتیم.
خلاصه که کلی با بچه ها دیشب هماهنگ کردیم کلی برنامه چیدیم.بماند که بعضیا اولش زدن زیرش اما بعد پشیمون شدن بماند که بعضیا اول پایه بودن اما بعد زدن زیرش اما به هر حال امروز هیچ کدوم از بچه های ریاضی نرفتن سر کلاس.مدرسه هم از صبح تا حالا صد بار زنگ زده که کجایی همه سر کلاسن عقب می مونی منم یه جواب دادم من نمیام.
مدرسه و معاونین رو درک می کنم.اما به خدا که اگه دوشنبه اول ماه بود توی هر ماه یه دوشنبه بود و درسش درسی بود که بله واقعا عقب بودیم و دبیر کوتاهی نکرده بود می رفتم اما الان نه.
پ.ن: چقدر عاشق کلاس متحدمونم.
پ.ن:چقدر استرس داشتم برای امروز.
پ.ن:چقدر دلبرن این بچهای ریاضی.رفاقتمون تا همیشه جاودان.