یادنامه های من

بعد مدت ها

1398/10/12 23:45
نویسنده : فاطمه
455 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی دلم می خواست بیام و بنویسم. به دوستای وبلاگیم سر بزنم اما این روزا خیلی سرم شلوغه. به قول خانم ابراهیمی رسیدیم به سر بالایی کنکور. ایام امتحانای ترمه بهترین فرصت تا کمی جلو بیوفتم و بتونم یه پایه رو کامل ببندم.

چهارشنبه آخرین روز از ترم اول مدرسه بود. البته به امید خدا بعد از چهار پنج سال من باز هم ترم اول مدرسه رو تجربه خواهم کرد. منتها در جایگاه معلم. شاید اون موقع همچین زمانی استرس شاگردام رو داشته باشم و حرص بخورم که درس می خونن یا نه.

اما خیلی دلم برای این روزا تنگ می شه. بیشتر از قبل دوستام رو دوست دارم. تک تکشون شدن بخشی از قلبم. سه سال با هم بودیم. سه سال تمام حدود ده ماه گاهی شش روز هفته هر روز ده ساعت با هم بودن یعنی کلی خاطره. 

این پیام رو دیروز تو تلگرام فرستادم برای بچه ها:

 

 

 

 

 

 

 

این روزا باید بیشتر به هم انرژی مثبت بدیم.

 

پسندها (3)

نظرات (3)


12 دی 98 23:48
موفق باشیدفوضولی نباشه ها ولی میشه بپرسم رشتتون چیه؟؟
بازم معذرت ❤️😍
فاطمه
پاسخ
نه عزیزم این چه حرفیه من رشتم ریاضی. 
ممنون
زهرا‌بانوزهرا‌بانو
12 دی 98 23:52
این چند روز که نبودی، دلمون برات تنگ شده بود
ان شاء الله همون جوری بشه که می خوای
خیلی دعات می کنم
فاطمه
پاسخ
مرسی عزیزم. 
منم خیلی دلتنگ بودم اما واقعا وقتم کمه. 
منم برات دعا می کنم
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
13 دی 98 1:27
ان شاءالله همیشه ی همیشه تو زندگی موفقیت  وآرامش داشته باشی❤❤❤❤
فاطمه
پاسخ
مرسی خواهر جونی